تولد آوینا جانمان...
درست سی روزِ دقیق از ما کوچکتر است... دختر با محبتی ست و همه اش اصرار دارد در کارها با دیگران مشارکت کند... خیلی باهوش است و همیشه اصرار به استقلال طلبی دارد.... ما هم جدیداً با ایشان رابطۀ مستحکم تری برقرار نموده ایم و از بودن با ایشان خرسندیم... پدر و مادرشان را هم خیلی دوست می داریم... آقا خواستگاری نمی خواهیم برویم؟! داریم آوینا جانمان را توصیف می کنیم... پنج شنبه بعد از بازگشت از قم میهمان خاله مهدیۀ عزیزمان بودیم برای تولد آوینا جانمان... از آن جا که ما به شدت معتقد هستیم به دوستی از راه دور(!!!!) حاضر نیستیم برای انداختن عکس کنار آوینا جانمان بشینیم به همین دلیل در معیت دایی محسن مهربانمان همنشین آ...